//= $monet ?>
اوباش ها دارند پرونده هایشان را حل می کنند، اما زن یکی از آنها می خواهد لعنت کند. شوهر حال و حوصله ای ندارد، اما رفیقش اصلا بدش نمی آید که گونه او را برآمده کند. مادر به همسرش اطمینان می دهد که نیازی به حسادت نیست - او به اندازه کافی برای همه وجود دارد! و چه، دلیلی برای آن وجود دارد - و دوستان خوشحال هستند و اسپرم در توپ ها دست نخورده است. اگر زن عوضی است، پس این یک مزیت برای شهرت است - خانه ای پر از مهمان و هدایا. علاوه بر این، او بیرون نمی رود، همه را به خانه می برد، زیر نظر شوهرش.
همه چیز در این خانواده از طریق الاغ است - بابا دختر را می زند، مادر پسر را می مکد. و برای اینکه شوهر دوباره زنش را به جهنم بزند، او مجبور شد دخترش را اغوا کند. به نظر می رسد که آنها خودشان قبلاً گیج شده اند که چه کسی به چه کسی لعنتی زده است ، اما با این وجود ، همه در حال و هوای سال نو هستند و برای همه به اندازه کافی بیدمشک وجود دارد.
منم دوست دارم یه همچین ماساژی بگیرم